اطلاع از بروز شدن
شنبه 88 خرداد 23
در پی یک کامنت خصوصی با تمام احترام و علاقه به نویسنده که دلسوختگیاش را خوب حس کردم و همراه با او اشک ریختم:
اولا خداوند به شما عمر طولانی بدهد تا شاهد ایرانی آباد و سرافراز باشید.. دوم اینکه کاش آدرسی از شما داشتم تا بهطور خصوصی خدمت میرسیدم و عرایضم را تقدیم حضورتان میکردم.. سوم اینکه من هرگز ادعای روشنفکری نداشته و ندارم؛ اما آیا از نظر شما روشنفکری، الزاما همسویی با آقای موسوی و طرفداران ایشان است؟ یعنی اگر کسی با ایشان همفکر نباشد و یا از این رفتارهایی که موجب سوء استفادهی دشمنان میشود گلایه کند، آدم بسته و دگمی است؟ شما جوری صحبت کردهاید که انگار من طرفدار آقای احمدی نژاد هستم و مخالف آقای موسوی.. حتما گذشتهی این وبلاگ و تندترین انتقادات من به آقای احمدی نژاد و رفتارهای ایشان را دیدهاید.. باور کنید نوشتهی من نه به طرفداری از آقای احمدی نژاد بوده و نه در تخریب آقای موسوی؛ که همیشه از جناحبندی و گروهگرایی بیزار بوده و هستم.. افتخار همیشگی و وجدانی من در طول زندگی سیاسی و اجتماعیام، بیطرفی و حرکتی مستقل و بر مبنای تشخیص خودم بوده و هست. هرچند باید بدانید که این مشی مستقل، خیلی طرفدار ندارد و در هر دوره و حکومت هر جناحی، به جرم اینکه با آنها نیستم پس حتماً برعلیه آنان هستم، در گوشهی دنج خود، به کار فرهنگی مشغول بوده و هستم.. گوشهی دنجی که موجب افتخار من است و با تمام منصبهای سیاسی عوضش نمیکنم..
بگذریم.. من از نوشتهام چنین قصدی که شاید شما فکر کردهاید نداشته و ندارم؛ اما به عنوان یک ناظر بی طرف، معتقدم حرکت آقای موسوی در اعلام پیروزی خود، شایسته و درخور یک مقام سیاسی نبود.. این حرکت وی در اصطلاح سیاسیون، فرار به جلو نامیده میشود که هرکسی میتواند آن را بفهمد.. شک نداشته باشید که همین رفتارها موجب چنان حرکتهای افراطی در میدان فاطمی میشود و طبیعتا آن درگیریها پیش میآید.. خوب است شما به بیانیههای آقایان موسوی و کروبی از یکسو و بیانیهی آقای رضایی از سوی دیگر نگاه کنید و آنها را با هم مقایسه کنید و ببینید از کجاست تا به کجا تفاوت جوزدگی و احساسی عمل کردن با عقلایی رفتار کردن و در عین حال گلایهها را مطرح کردن...